ساقی به نور باده برافروز جام ما/مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم/ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق/ثبت است بر جریده عالم دوام ما

چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان/کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما

ای باد اگر به گلشن احباب بگذری/زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری/خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما

مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است/زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست/نان حلال شیخ ز آب حرام ما

حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان/باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

دریای اخضر فلک و کشتی هلال/هستند غرق نعمت حاجی قوام ما




غزل شماره ۱۱
10 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/04/18 - 23:50 در شعر و داستان